ღ♥ღ عشق لعنتیღ♥ღ

ღ♥ღسلام اینجا همه دلشکستن خوش آمدیدღ♥ღ

ایـن بـی تــفـآوتـیهـآ...



ایــن بـی خــَـبــَـری هــآ...



گــآهی دیــدآر از ســَـر اجـبـآر...



نــَـبـودَن هآ ... نـَـدیــدَن هــآ ....



یــَـعـنـی بــُـرو ...!



گـــآهــی چـِـقــَـدر خِــنـگ مـیـشــویـم ...!

+ چهارشنبه 12 فروردين 1394در ساعت11:38 mehdi| |

عشق لعنتی بازگشت

+ چهارشنبه 12 فروردين 1394در ساعت0:27 mehdi| |





+ چهارشنبه 20 اسفند 1393در ساعت19:32 mehdi| |

پشت پلک کدام قصه به خواب رفته ای

که هر شب قصه ی آمدنت را می گویم

و نمی آیی !؟!

اس ام اس های بغض و گریه دار غمگین


میگویند زمان طلاست اما من چشیدم

دروغ میگویند ، زمان آتش است

ثانیه به ثانیه اش میسوزاند

و تا به شعله ات نکشد نمیگذرد

اس ام اس های بغض و گریه دار غمگین


باران که می بارد دلم برایت تنگ می شود

راه می افتم بدون چتر

من بغض می کنم ، آسمان گریه

ادامه مطلب...


ادامـ ـه حرفـ ـامونــ
+ پنجشنبه 14 اسفند 1393در ساعت14:04 mehdi| |

توجه

به دلیل خرابی سرور قالب ساز <ای تم>

مجبور به تویض قالب شدیم

قابل توجه بعزی دوستان که میگن چرا هی قالب عوض میکنیدگفتم

+ دوشنبه 11 اسفند 1393در ساعت20:03 mehdi| |

هرکی بت گفت عشق!

بگو نه مرسی

+ دوشنبه 11 اسفند 1393در ساعت14:46 mehdi| |

دفترم لبریز شده از احساسات
روز و شب شکر میکنم او را که تو را به من داد
عطر شعری که به عشقت نوشته ام فضای اتاقم را پیچیده
فکر کنم آسمان دیشب آخرین حرفم به تو ،را شنیده
که اینگونه ستاره باران کرده احساسات مرا ،
فدای آن کسی شوم که به این حال و روز انداخته مرا
فدای تو ، عزیزم نگفتی من بیشتر دوستت دارم یا تو؟
گفتی تو مرا بیشتر دوست داری ،
پس هنوز مانده تا باور کنی یک دیوانه را در قلبت داری
از دلتنگی تو ،اشک میریزد آرام آرام این دلم ،
خیالی نیست ، عاشقی دیگر همین است گلم
تو باش ، این اشکهایم فدای تو ، بی قراریها ، انتظار و سختی هایم به عشق یک لحظه در آغوش گرفتن تو
به عشق یک لحظه دیدنت میگذرانم سالها را ، کسی چه میداند احساس درون قلب ما را ، کسی چه میداند عشق ما چیست ، یا آن عاشقی که از عشق میمیرد هیچکس جز من و تو نیست!
هوا ، همان هواییست که تو دوست داری ، دلتنگی دیگر معنا ندارد وقتی که همدیگر را در قلب هم داریم
آن گلی که آورده بودی برایم ، روبروی من است ، در کنار پنجره اتاقم
من که هر روز تو را میبینم کنار پنجره اتاقم
گل من ایستاده است در مقابل چشمانم
عطر تو عاشقانه پیچیده اینجا
احساس آرامش میکنم وقتی تو را میبینم ، تو در کنارمی ، در کنار پنجره، همینجا
+ چهارشنبه 6 اسفند 1393در ساعت20:07 mehdi| |

نمیــــــــــــــدانم چگونه گم شد...

در شــــــــــهری که...

تمام خیـــــابانهایش را با هم گشتیــــــــــــم...

+ سه شنبه 5 اسفند 1393در ساعت19:37 mehdi| |

برای آدم برفی چشم نگذار وگرنه آب که نمی شود ، هیچ . . .
تا یک عمر هم خیره به رد پاهایت می ماند . . .

چه حسی بود در قلبم شبیه کوچه برفی / به راه کوچه ی برفی تو را از خود جدا کردم
نفهمیدم که می میرم نباشی مثل پروانه / تو را من در ته این کوچه ی برفی رها کردم

عشق یعنی امید ، یعنی طراوت باران ، یعنی سفیدی برف ، یعنی ساز زندگی و لبریز از خوشی و عشق یعنی راز زیستن !

آدم برفی نبودم که به پایت یک شبه آب شوم . . .
من ؛ مو به مو سفید شدم !

گل یخ زمستان تو هستم
اسیر ناز چشمان تو هستم
مرا پرپر مکن ای جانم ای دوست
که من مشتاق دیدار تو هست

ادامه مطلب...


ادامـ ـه حرفـ ـامونــ
+ يکشنبه 3 اسفند 1393در ساعت19:42 mehdi| |

باز آسمان دلم ابری شد


صدوپنجاه وشش ماه ، چهارهزارو ششصدوهشتاد روز


عجب صبری دارم نه؟ آنهم در یک وضعیت


گویی در میان سیل غمها


تنها پناهگاه امن


سکوت ، تر شدن بیصدای چشمانم ،و زمزمه ی الحمدلله است


+ جمعه 1 اسفند 1393در ساعت14:36 mehdi| |

این روز ها حالم خوب است؛شاید این حال خوب،دلتنگی را کم دارد؛

آخر هوای سرودنم فقط با دلتنگی ابری می شود و مدت هاست که از این باران ها نباریده است...

دلم تنگ نیست تا حرف هایم قافیه دار شوند...

دل است دیگر.گاهی هم می خواهد پاهایش را دراز کند و بر مبل آرامش تکیه کند.

بد عادتی ست که عادت کرده ام دلم ناآرام باشد؛ناآرام باشد و شعر بنویسد...

+ چهارشنبه 29 بهمن 1393در ساعت19:52 mehdi| |

من سرم درد میکند،
برای “دعواهایی” که با هم “نکردیم”

لعنتی ،
چقدر مهربان رفتی !

+ دوشنبه 27 بهمن 1393در ساعت14:42 mehdi| |

نامردی ب این میگن
اینکه جونتو واسه یکی بدی
اما اون حاضر نباشه نیگات کنه
هی خدا


+ شنبه 25 بهمن 1393در ساعت20:02 mehdi| |

گـاهــﮯ نـدانـسـتـﮧ از یــک نـفـر بـتـﮯ درســت مــیـکـنـﮯ

آنــقـدر بـزرگ کـﮧ از دســت ابـراهـیـم نـیـز کــارـﮯ بـر نـمـﮯ آیـد

+ شنبه 25 بهمن 1393در ساعت19:58 mehdi| |

گاهی دلم می خواهد خودم را بغل کنم!

ببرم بخوابانمش!

لحاف را بکشم رویش!

دست ببرم لای موهایش و نوازشش کنم!

حتی برایش لالایی بخوانم،

وسط گریه هایش بگویم:

غصه نخور خودم جان!

درست می شود!درست می شود!

اگر هم نشد به جهنم...

تمام می شود...

بالاخره تمام می شود...!!!

+ شنبه 25 بهمن 1393در ساعت19:57 mehdi| |

ترســو بودی ،
جاده خیانتــــــ را برایت تنگ و تاریک و ترسناک کرده ام
امـــا . . .
چه شجـــاع شده ای . . .
.
.
.
۲۰ میدهم ، شاید هم ۲۱ . . !
خیانت را در لباس عشق بازی کردن هنر میخواهد ،
که تو باهنری . . !
.
.
.
هى لعنتى!
بیا باهم بازى کنیم:
تو پاکت های خالی سیگارم را بشمار،
من هم،
“شماره غریبه هاى توى گوشى أت را”
.
.
.
کاش ماه ،
همیشه پشت ابر بماند
نمی خواهم بدانم ،
شب مهتاب ،
بی من چه می کنی . . .
.
.
.
دنیا رو می بینی ؟
حرف حرف میاره ، پول پول میاره ، خواب خواب میاره
ولی محبت خیانت میاره !

بقیه جملات درادامه مطلب...


ادامـ ـه حرفـ ـامونــ
+ جمعه 24 بهمن 1393در ساعت10:43 mehdi| |

1ین روزها خیانت ها جالب شده!
دختر و پسر هم دیگر را میبوسن و خداحافظی میکنن!
و
دنیای دیگرشان پای کامپیوتر شروع میشود!
همان جای که دختر شب ها با عشق نتی اش سکس میکند
و
پسر برای دختری پشت کامپیوتر عشق بازی میگویید!
خوب است ریسکش در حد صفر است و عوارضی مانند جای کبودی روی گردن و جای چنگ پشت کمر ندارد!
البته از لکسوس بیشتر آپشن دارد گوشیت زنگ بخورد تابلو نمیشی و وقتی هم خانه باشی دوستت خیالش راحت است.

........................

2دخترک دلش پر بود

میخواست گریه کند اما نمی توانست
آنگاه که به او گفتند:پیـــاز ها را خرد کن
انگار دنیا را به او داده بودند
.
از صدایم اشک می بارد
آه من تنهاترین، تنهای این دنیام
هیچ یاری، مهربانی، هیچ همدردی
نیست حتی سایه ای اینجا
قلب من عمریست بغضش را فروخورده
اشک های تلخ من هم سخت، تکراریست
هستم اما از تهی هم نیست تر، گویا

بودنم همرنگ مرگی ممتد و جاریست

...............

3

به پشت سرنگاه میکنم

شایدهنوزکسی مرادوست داشته باشد...

.اماافسوس...

همه کاسه ی آب به دست....

منتظر رفتن من هستند...

.

دفترشعرهایم راسفیدمیگذارم/... این لحظه هانوشتن ندارد..... "درد"دارد.....

.
من ، تو = ما
یادت هست ؟
تمام شد ...
حالا : تو ، او = شما
من هم به سلامت
.................

سکوت می کنیم....

به یاد تمام "دوستت دارم" هایی که در گلو ماند !

سکوت می کنیم...

به احترام تمام خاطراتی که درودیوار زندگی را آذین بسته اند !

سکوت می کنیم...

برای لحظه ای بیشتر باهم بودنمان . . . .

و سکوت انگار سخت ترین کار ِ دنیاست !

سکوت می کنیم !

آخ !

دیدی چه شد ؟

من با همین کلمات سکوتم را شکستم....

..............

بــَـرآے تـــــــو…

نــِمـیـدآنـم چـِـطـور مـیگـُذَرد…!

امــآ بــــرآے مــن…

اِنـْگــآر…

خَـنـجـَر بـَـر گـَلـویـَم گــُذاشـتـہ انـد…

امــآ نـِمـیـبُـرنـد…
............................
دل نوشته های من
بقیه در ادامه...


ادامـ ـه حرفـ ـامونــ
+ پنجشنبه 23 بهمن 1393در ساعت16:37 mehdi| |

دلـــــتنگی یعنـــــی


دل تنگـــی...
مزخــرف ترین حالــت یک انســان!
واســـه کســایی که نیســتن!
کــه نبــودنشــون مث ِ ی ِ پـُتــک تو مغــزت مـی کــوبه!
کــه چــرا رفــتن...؟!
کــه چــرا نــمونــدن...؟!

دلـــــتنگی یعنـــــی :

دقیقـــــه به دقیقـــــه گوشیتـــــو چـــــک کنـــــی

و وانمـــــود کنـــــی داری ساعتتـــــو می بینـــــی

+ پنجشنبه 23 بهمن 1393در ساعت13:53 mehdi| |

عکسهای"خیانت" عاشقانه"


دل شکسته ها"وارد شوند"




بهادامه مطلب بروید


ادامـ ـه حرفـ ـامونــ
+ پنجشنبه 23 بهمن 1393در ساعت13:38 mehdi| |

دستان لرزانم

به عاشقانه نوشتن نمی رود

چه عاشقانه ای

وقتی که تو یکسره نیستی

و یک تنه

بار خطاهای من را به دوش می کشی

چه عاشقانه ای

وقتی یک دیوار

و فقط یک دیوار

این قدر می تواند جدایی را معنا کند

طوری که هربار که به آن حوالی مرا می خوانند

درختان قد کشیده حیاط روبروی پنجره ات را می بینم

و تو را نمی بینم

نه

دستان لرزانم به عاشقانه نوشتن نمی رود

گفته بودی آرام باشم

آرامم

طوفان هم در ابتدا آرام بود

+ چهارشنبه 22 بهمن 1393در ساعت15:34 mehdi| |


وقتی کســـــی در کنـــــــارت هست
خوب نگــــــاهش کــــن
بـــــه تمــــــــام جــــزئیــــــاتــــــــش
به لبخنـــــد بین حرف هایش
به سبــــــــک ادایـــــــــ کلمـــــــــاتــــــــش
به شیــــــــوه ی راه رفتنــــــــش نشستنـــــــش
به چشـــــم هایش خیره شو
دست هـــــــایش را به حافظــــــه ات بسپار
گاهی آدم ها انقدر سریع میروند

که حسرت یک نگاه سَرسَری را هم به دلت میگذارند

+ چهارشنبه 22 بهمن 1393در ساعت15:33 mehdi| |

مـَــن
کَـســـیَــــــم ﮐــﻪ

ﻭﻗﺘــــــــﯽ ﯾـﻪ نَــــــفَــــــــرو
ﺩﻭﺳــــــــــﺖ داشتـــه بــــاشَـــــــــــــم

ﻭﺍﺳــــــﻪ ﺑــقــیــــه
ﻧﻤــــــــﺎﺯ مِــــیِـّــــــتــــــــ

مــــــی خــــونَــــــم

+ چهارشنبه 22 بهمن 1393در ساعت15:29 mehdi| |

به نامردمان مهر کردم بسی
نچیدم گل مردمی از کسی
بسا کس که از پا در افتاده بود
سراسر توان را زکف داده بود
به حیلت گری خنجر از پشت زد
بخونم ز نامردی انگشت زد

.

.

.

پیش از این مردم دنیا دلشان درد نداشت

هیچ کس غصه ی این که چه می کرد نداشت

.

.

.

گمان کردم که با من همدل و همراه و همدردی ، به مردی با تو پیوستم ندانستم که نامردی

.

.

.

روزگاری مردم دنیا دلشان درد نداشت. هر کسی غصه اینکه چه می کرد نداشت. چشم سادگی از لطف زمین می جوشید. خودمانیم زمین این همه نا مرد نداشت

.

.

.

زبیم و رنج نامردی دگر دردی نمیبینم
مزن لاف مروت را که من مردی نمیبینم
منم آن چوب سرگردان به ساحل میرسم زیرا
درون موج دریاها عقب گردی نمیبینم

.

.

.

صد سال در بیابان آواره شوی / به از آن است که در خانه محتاج نامردان شو

.

.

.

نمیتونم ببخشمت دور شو برو نبینمت
تیکه ای بودی از دلم گندیدی و بریدمت


بقیه در ادامه مطلب...


ادامـ ـه حرفـ ـامونــ
+ چهارشنبه 22 بهمن 1393در ساعت9:17 mehdi| |



طراح : صـ♥ـدف